چرا عقب ماندیم؟
برای هر خوزستانی و از ساکنان این استان که حتی یک هفته به بیرون از استان برود و به جز دو سه استان دیگر ایران، به هر یک از استان ها سفر کند، پی بردن به عقب افتادگی استان خوزستان و پیر و فرسوده شدن چهره طبیعی آن چندان دشوار نیست.
استان خوزستان چنان از ثروت و تنوع امکانات برخوردار است که بیان و تکرار آن، شنونده را خسته می کند از بس که در آغاز سخن همه مقامات کشوری آنجا که قرار است درباره خوزستان سخن گویند در این زمینه به تفصیل آمده است!
برای شناخت علل عقب افتادگی خوزستان و تشریح اسباب پیر و فرسوده شدن چهره طبیعی شهرهای این استان البته می توان از همه ایراد گرفت و همه را به رگبار انتقاد بست و حد و حصری قائل نشد.
می توان به بی توجهی مقامات در مرکز و یا در قوای سه گانه اشاره کرد و یا یقه این دولت و آن دولت را چسبید و یا فلان استاندار را ضعیف و بی کفایت دانست. به هر سو و هر هدفی شلیک کنید بالاخره به خطا نزده اید!
اما هر گونه سخن از مقصر بودن ساکنان این استان در این باره، همیشه مخاطره انگیز بوده و این مخاطره موجب شده است که سخن در پیرامون کوتاهی ها و علل داخلی و فرهنگی عقب افتادگی خوزستان، سربسته بماند.
به نظر می رسد که علل و زمینه های داخلی و فرهنگی و نقش انسانی و شهروندی در این عقب ماندگی سر سلسله دیگر علل و اسباب باشد.
میزان همگرایی و یکدستی ساکنان شهرهای خوزستان و میزان احساس تعلق آنان به شهر و محیط زندگانی خویش و میزان اهمیت ایشان به توسعه شهری و فراهم بودن امکانات رفاهی و ورزشی و هنری، نقش اصلی و پایه ای را در عقب ماندگی این استان در مقایسه با بسیاری از استان های دیگر و مراکز استان های دیگر دارد.
به سخن دیگر، بیشتر ساکنان شهرهای خوزستان مطالبه گر نیستند و به آنچه هست بسنده کرده اند و آن را مطلوب و احسن می دانند.
شاید تنوع اقوام در استان و ضعیف بودن نیروهای اجرایی و مدیران بومی و شاید عدم استفاده از نیروهای اجرایی قوی و فراری دادن آنان از دستگاه های اجرایی موجب این عقب ماندگی باشد!
در هر حال، علل انسانی و داخلی را نباید از فرایند آسیب شناسی زمینه های عقب ماندگی و فقر استان فراموش کرد!
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید