قلادههای طلا بر گردن سلبریتیهای خائن / ترویج ولنگاری و فحشا به نام روشنگری و آزادی / سوءاستفاده ضدانقلاب از جایگاه ارزشمند زنان با هدف براندازی نظام
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی بهار اهواز ، شاید سالهاست که دیگر هر یک از شهروندان ایرانی تا اندازه زیادی با قوانین و مقررات مختلف کشور بخصوص در زمینه پوشش بانوان و موضوع حجاب و چگونگی تردد در اماکن عمومی آشنا است و دیگر نیازی به توضیح جزییات ریز آن نیست اما نکته قابل تامل و تاسف نحوه برخورد با به اصلاح بی حجابان و بدحجابان است که بارها در طرح های مختلف توسط متولیان امر مورد راستی آزمایی قرار گرفته و در بیشتر موارد نتیجهای غیر از ایجاد التهاب در جامعه نداشته اما باز هم این طرحها تکرار شده و بعضاً برخی برخوردها همچنان برای این نظام هزینههای سنگینی به همراه داشته است.
یکی از مواردی که شاید آنگونه که باید به آن توجه نشده، تفاوت در نگرش و دیدگاه نسلهای جامعه است؛ نسلهای دهه ۵۰ و ۶۰ که انقلاب و دوران دفاع مقدس را تجربه کردند و به نوعی سختترین و تلخترین روزهای زندگی خود را گذراندند و دیگر در زمینه رعایت حجاب و مقررات تنظیم شده قانون اساسی، ابهامی ندارند اما آیا برای انتقال این قوانین و مقررات به نسلهای بعد از انقلاب و و پس از جنگ تحمیلی، اقدامات لازم آموزشی و فرهنگی انجام شده است؟ آیا توانستهایم آرمانهای شهدا و امام(ره) را به درستی به نسلهای جدید انتقال دهیم که اکنون انتظار معجزه از آنها داریم ؟
آیا در عصری که دیگر فضای مجازی و تکنولوژی به یکی از اعضای خانواده تبدیل شده، توانستهایم بر اساس این عصر مدرن، نوجوانان و جوانان خود را هدایت کنیم ؟ آیا برای آنها حداقلهای زندگی و رفاه را فراهم کردهایم که از آنها انتظار داریم از فضای مجازی سمی دور بمانند و به آغوش جامعه بیایند؟
جواب این پرسشها کاملا مشخص است، خیر ! به هیچ عنوان نتوانستیم بلکه برخلاف فرمایشات امامین انقلاب که بارها و بارها توصیه کردند جوانان و نوجوانان را از توطئههای دشمن آگاه سازید و مراقب آنها باشید ؛ این سرمایههای ارزشمند انقلاب به سمت مسیری هدایت شدند که برخی از آنها را از خود دور کردیم و به آغوش دشمنان فرستادیم و بی آنکه بدانیم بر سربازان دشمنان افزودیم.
در قانون اساسی قطعا مواردی در زمینه بازدارندگی برای هنجارشکنان آمده است اما آیا بر مبنای قانون اساسی پیش رفتیم ؟ آیا تعریف برخورد با بدحجابان در جامعه اینگونه است که هر از گاهی در جامعه مشاهده می شود ؟ تا کی باید این سهلانگاریها برای نظام هزینههای نجومی رقم بزند ؟ فضای مجازی بر تمامی اعمال و رفتار ما نظارهگر است و به هیچ عنوان دیگر نمیتوان منکر رفتار نادرستی در جامعه شد؛ همانگونه که رفتارهای صحیح و انسان دوستانه روزانه میلیون ها بار بازنشر می شود ؛ اگرچه این بدان معنی نیست که انتشار تمامی اعمال و رفتار جامعه در فضای مجازی امر صحیحی است ولی متاسفانه ولنگاری فضای مجازی و توطئههای همیشگی دشمنان و ضدانقلاب برای آسیب زدن به این نظام اسلامی بارها برای ایران اسلامی هزینه های سنگینی را به دنبال داشته است.
رسانه های غربی و معاند در این سالها بیکار ننشستهاند و روزانه برای ایجاد التهاب در ایران و به آشوب کشاندن اعتراضات بحق مردمی و بعضا مسائل داخلی و جزیی جامعه ، اقدام به تولید محتوای سمی می کنند که بسیاری از آنها نیز جعلی و ساختگی است اما متاسفانه ایجاد شکاف در جامعه باعث شده دشمن از این روزنه ها برای نفوذ استفاده کند و خود را دلسوز مردم ایران و بخصوص جوانان جلوه دهد که در اعتراضات اخیر نمونه بارز آن مشاهده شد.
اما بی شک انتقادهایی به متولیان امر برنامههای فرهنگی کشور وارد است چرا که بعد از ۴۳ سال آیا هنوز به این باور نرسیدهاند که شاید مسیری که برای فرهنگسازی می روند نیاز به اصلاح و بروزرسانی دارد؛ مگر می شود یک جامعه رو به پیشرفت و مدرن را با برنامههای چهار دهه پیش اداره کرد ؟ مگر می شود برای دهه ۸۰ و ۹۰ شهدا را آنگونه که برای نسل ۶۰ و ۷۰ تعریف می کنیم، معرفی کنیم ؟
مگر می شود با وجود دنیای تکنولوژی و فضای مجازی نسل جدید را به سمت الگوهای ایرانی اسلامی سوق دهیم بیآنکه زیرساختهای لازم را فراهم کرده باشیم؟
متولیان امر فرهنگسازی در کشور دیگر بعد از این همه تجربه و پختگی، باید خواستهها و نوع نگرش نسلهای جدید را بدانند ؛ باید بدانند با جوانان این دهه چگونه رفتار کنند و بگذارند آنها دغدغه های خود را بیان کنند پیش از آنکه دشمنان به سراغ دغدغه جوانان ما بروند.
در اعتراضات اخیر مدیریت کشورهای غربی، آمریکا و رژیم صهیونیستی و رژیم سعودی و گروههای مختلف معاند ، ضد انقلاب و تروریستی بر همگان ثابت شد؛ همگی برای براندازی این نظام اسلامی که با قطره قطره خون هزاران شهید گلگون کفن آبیاری و حفظ شده است، کمر همت بستند و متاسفانه برخی از جوانان کشور نیز ناخواسته با دشمن همراه شدند.
میلیاردها تومان خسارت به اموال عمومی وارد شد، دهها نفر مجروح و تعدادی از نیروهای بسیجی و امنیتی و انتظامی شهید شدند؛ بسیاری از خانوادهها داغدار فرزندان خود شدند؛ هزاران نفر روزانه به خیابانها آمدند اما شاید خود نیز نمی دانستند سناریوی دشمن همدردی با خانواده مرحومه مهسا امینی و یا اعتراض به فوت این بانوی کرد و یا دفاع از حقوق زنان برای آزادی و برداشتن محدودیتهای حجاب نبود بلکه هدف اصلی ناامن کردن ایران، نابودی اقتصاد، کشتهسازی و تشویق اذهان عمومی، تجزیه برخی از مناطق مرزی و در آخر براندازی نظام جمهوری اسلامی بود که برای آن سالهاست لحظه شماری کرده و در بودجه سالانه خود برای این امر میلیاردها دلار اختصاص می دهند.
اما یک سوال مهم از مردم شریف ایران ؛ آیا کشورهای غربی و ضدانقلاب تنها برای رفاه و آسایش و امنیت و مهمتر از آن برای آزادی مردم ایران این همه متحمل هزینههای سنگین می شوند؟ آیا این هزینههای نجومی رسانههای غربی برای انعکاس اخبار منفی از ایران صرفا برای دلسوزی برای ملت است ؟ آیا تجهیز گروههای تکفیری و داعش و تقویت گروههای تروریستی برای کشتار مردم ایران و یک نمونه آن در استان سیستان و بلوچستان، از روی دلسوزی و حس انسان دوستی است؟
آیا ۴۳ سال تخریب ، توطئه، عملیات تروریستی ، اغتشاش ، فتنه ، ترور اعزام نیرو به ایران برای عملیات انتحاری در بین مردم و … واقعا برای این است که ملت ایران در آزادی و امنیت کامل زندگی کنند؟
شاید از یک دانش آموز مقطع دبستان هم این سوالات پرسیده شود جوابی غیر از این ندارد که قطعا این دشمنان گرگهایی در لباس میش هستند که غیر از اهداف خود ذرهای به آسایش ملت ایران فکر نمی کنند.
موضوع برجام را شاید دیگر تمامی مردم به صورت کامل در ذهن داشته باشند و حتی اگر از یک دکه سیگار فروشی هم بپرسیم دیگر به آن اشراف کامل داشته باشد ولی بعد از سالها همگی به این نظر مشترک رسیدهاند که هدف اصلی برجام آمریکایی، برداشتن تحریم ها و یا آسایش ملت ایران نبود بلکه خلع سلاح ایران بود ؛ بارها و بارها دولت ایران دست همکاری دراز کرد و به تعهدات خود عمل کرد اما خواسته دشمن فراتر از همکاری و تعاملات برجامی بود ؛ دشمن موشکهای بالستیک سپاه را طلب کرد که شاید در قالب بازیهای کودکانه هم هیچ کودکی حاضر نباشد تفنگ اسباب بازی خود را به همبازی خود بدهد چرا که با آن سن و سال کم می داند که اگر سلاح خود را بدهد ممکن است با همان سلاح مغلوب همبازی خود شود.
با این وجود ایران تعهدات و ضمانتهایی را به سازمان ملل و کشورهای عضو برجام ارئه داد اما بازهم دشمنان را قانع نکرد و زمانی که از برجام و سند ۲۰.۳۰ ناکام ماندند به سراغ سنارویوهای دیگری رفتند که بهترین آن استفاده ابزاری از شخصیتهای برجسته هنری، اجتماعی ، ورزشی ، سیاسی جهان و بخصوص ایران بود تا همگی آنها را برای فتنهای جدید در ایران، متحد کنند.
اگرچه در اعتراضات اخیر تر و خشک با هم سوخت و خیلی از افراد بی گناه جان خود را از دست دادند که تعدادی از آن ها از نوجوانان و جوانان و فرزندان همین ملت عزیزمان بودند که شاید تا روزهای گذشته در تصویرشان چنین سرنوشت تلخی نبود اما یک نکته در ذهن بیدار جامعه برای سالها باقی می ماند و آن هم کشتار مردم بی دفاع ایران به اسم دفاع از حقوق بشر است که بیشتر شبیه یک طنز تلخ بود تا واقعیت.
نیروهای فراجا، بسیج و سپاه در آشوبهای اخیر بیشترین آسیب را دیدند و تعدادی نیز برای دفاع از امنیت کشور، جان خود را تقدیم نظام کردند و نام مقدس شهید را برای مزار خود ثبت کردند اما قطعا باتوجه به سخنان فرماندهان ارشد سپاه پاسداران این توطئه دشمن به زودی با پاسخ سختی همراه است.
رهبر معظم انقلاب نیز در سخنان اخیر خود به صراحت بیان داشتند که این نیز توطئهای از سوی دشمنان قسم خورده نظام است و بر دیگر در فرمایشات خود ضمن ابراز همدردی با خانواده مهسا امینی جوانان کشور را از سرمایههای ارزشمند این نظام برشمردند.
در حوادث اخیر قطعا صف مردم معترض به درگذشت مهسا امینی از اغتشاشگران جدا بود چرا که پس از تاکید رئیس جمهور و سایر مقامات قضایی برای پیگیری دقیق این پرونده، شاهد آن بودیم که تجمعات کمتر شد و بسیاری از معترضان مسیر قانون را برای احقاق حقوق این بانوی کرد انتخاب کردند اما متاسفانه آتش این فتنه با مدیریت رسانههای غربی همچنان روشن است.
یکی از تأسفبارترین اتفاقاتی که در دو هفته اخیر رخ داد اظهار نظر سلبریتیهای غربگرا، نمکنشناس و خائن بود که آتش دشمن را بیش از گذشته شعلهور کرد؛ عدهای از آنها با شعارهای حمایتی با ضد انقلاب همسو شدند، عدهای از پیشکسوتان عرصه سینما و تلویزیون که سال ها از سفره این نظام برای خود اندوخته کردند کشف حجاب کردند و عدهای دیگر نیز از شرایط کنونی و آشفتگی ایران برای دریافت پناهندگی در کشورهای اروپایی استفاده کردند.
تعدادی از شخصیتها و چهرههای مطرح کشور نیز خواسته یا ناخواسته در میدان دشمن بازی کردند و به بهانه همدردی با خانواده کشتهشدگان، به عنوان لیدر مردم را به تداوم اعتراضات خیابانی دعوت کردند اما نکته قابل تامل این است که موضع دشمن نسبت به نظام جمهوری اسلامی در ۴۳ سال اخیر، مشخص است و خیلی جای تعجب نداشت که اگر در چنین مواقعی به صورت همهجانبه برای ضربه زدن به انقلاب و نظام اقدام کنند اما چرا باید شاهد نون به نرخ روز خوردن برخیها باشیم ؛ نمک خوردن و نمکدان شکستن، وطن فروشی و خودفروشی به غرب آن هم از طرف افرادی که سالها نون این مملکت را خورند و با بیتالمال سرمایههای کلان برای خود انباشته کردند را مشاهده کردیم.
آن ها فرزندان خود را در اوج سختیهای مردم ایران به اروپا فرستادند، تریبون سینما و تلویزیون و برنامه های پر مخاطب را از آن خود کردند، به الگویی برای جوانان و نوجوانان تبدیل شدند و بعضا سینه چاک نظام بودند تا از لجنزارهایی که در آن غرق شده بودند به عرش رسیدند.
چرا باید این افراد به ظاهر ایرانی در چنین شرایط حساسی به نام مردم، به اسم دفاع از حقوق مردم ، به نام آزادی و دموکراسی به بازیگردانان اصلی دشمن برای براندازی نظام تبدیل شوند؟ اگرچه پیگیری های قضایی برخی از چهره های به اصطلاح مطرح کشور که سال ها نون و نمک این نظام را خوردند در روزهای اخیر تا اندازه زیادی واژه عدالت را در کشور معنی کرده است.
یکی دیگری از مواردی که بیشتر از داغ فرزند دل این ملت سختی کشیده را به درد می آورد اظهار نظر برخی از مقامات و بخصوص نمایندگان به اصلاح مردمی است که با سخنان خود نمک روی زخم می پاشند؛ یکی از نمایندگان مجلس به تازگی عنوان کرده است که این معترضان آزادی را تنها برای ارتباط ناسالم میخواهند؛ شاید در پاسخ به این افراد مراجع ذیصلاح وجود داشته باشند و از مسئولیت ما خارج باشد اما این افراد انسانیت را قربانی سیاستها و تفکرات پوچ خود کردند چرا که در شرایط کنونی سخنان هریک از مسئولان باید سنجیده و عاقلانه باشد تا هیزم بر آتش دشمن ریخته نشود اما متاسفانه برخی از مقامات کشور در چنین مواردی بر خلاف سخنان حکیمانه رهبر معظم انقلاب برای دعوت مردم به آرامش، آتش بیار معرکه شدند و اظهار نظراتشان تاوان سنگینی برای کل نظام به همراه دارد.
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید